روزمرگی

مقاله روزمرگی

روزمرگی

روزمرگی که یکی از عوامل افسردگی است. در زندگی بسیاری از ما وجود دارد که ممکن است متوجه آن نباشیم.

سیمین بهبهانی شعر قشنگی دارد؛ زندگی را ورق بزن هر فصلش را خوب بخوان.

معنایی که در این شعر میبینید، معنای راستین زندگی است. با بهار خیلی ها نمی رقصند، با تابستان نمیچرخند، در پاییزش قدم نمیزنند، به سلامتی خودشان و زندگی چای نمی نوشند، زندگی را باید زندگی کرد، آن طور که دلت می گوید.

اگر این اتفاق نیفتد چه؟

اگر زندگی را، زندگی نکنیم، چه می شود؟ تبدیل می شوید به آلایک، یک روزمرگی.

آخرین باری که عاشقانه در پاییز قدم زدی، چه موقعی بوده؟

آخرین باری که از سر عشق برای خودت نوشیدنی درست کردی و خوردی کی بوده؟

آیا دچار روزمرگی شده اید؟

چرا بعضی وقت ها ما، دچار روزمرگی می شویم؟ و نمی توانیم زندگی را زندگی بکنیم؟

بخشی از آن به شرایط محیطی برمیگردد. تا ما به کشور توسعه یافته تبدیل شویم فراز و نشیب های بسیاری خواهیم داشت. به عنوان یک کشور در حال توسعه ممکن است اوضاع از اینی که هست، به مراتب بدتر شود. در مسیر توسعه یافتگی خیلی اتفاق ها ممکن است بیفتد.

تضادهای فرهنگی، تضادهای فکری، تضادهای اجتماعی، فاصله بین آنچه که دولتمردان می گویند و آنچه که در ذهن ماهاست، فاصله بین آنچه در ذهن ماست و آنچه که میبینیم… همه ی این ها نشانه ی درحال توسعه بودن است.

کشور در حال توسعه بین حدودا 30 سال تا 100 سال حدودا مسیر خودش را پیدا می کند. اینی که ممکن است واقعا به عمر ما کفاف ندهد که توسعه یافتگی را در کشور ببینیم، خیلی عادیست. همان طور که آمریکا 250 سال در این وضعیت بود یا مثلا اروپا حدود 400 سال در این وضع بود. تازه به دلیل مهاجرت نخبه های اروپایی به آمریکا این تعداد سال ها برای آن ها کمتر شد.

توسعه یافتن یا توسعه یافتگی در واقع به سلامت روان شما ربطی ندارد. کمااینکه این جامعه روی شما اثر می گذارد. تورم روی شما اثر می گذارد ولی سلامت روان چیز دیگریست.

به عنوان مثال موقعی گفتند فاصله ی شما تا مواد مخدر در تهران بین 3 تا 5 دقیقه است. چرا شما استفاده نکردید؟ چون هنوز به آن مرحله نرسیدید و در سلامت روان هستید. این یعنی از مواد مخدر به عنوان مکانیزم دفاع روانی برای غلبه به استرس استفاده نمی کنید؛ وگرنه فاصله ی زیادی ندارید!

چرا موسیقی های زننده گوش نمیکنید؟ چون هنوز اوضاع آنقدر خراب نشده.

اگر خیلی کارها را نمی کنید به این معنی نیست که استرس ندارید، به این معنیست که استرس هنوز نتوانسته شما را از پا درآورد. انگار زندگی فقط به کار و خانه تبدیل می شود و بچه های شما هم فقط مدرسه و خانه. هیچ چیز دیگری هم اگر اتفاق بیفتد شما را خوشحال نمی کند.

ممکن است در مقطعی اینطور شده باشید و بنا به هر دلیلی. مثلا مریضی در خانه داشته باشید و چون می خواهید از او پرستاری کنید مدتی قید مهمانی رفتن و این ها را زدید.

یا مثلا بارداری سختی در یک خانواده اتفاق میفتد و آن خانواده مدتی را نمی توانند کاری کنند به جز مراقبت.

یا حتی فصل کنکور بچه هاست و باید بخاطر او رعایت کنند.

همه طعم روزمرگی را چشیده اند و طعم خاکستری شدن را نیز چشیده اند. روزهایی که رنگ رویشان نیست. روزهایی که حتی آرایش هم می کنید فکر می کنید زیبا نمی شوید. انگار چیزی نمی چسبد دیگر!

انگار دیگر بهانه ای برای خندیدن برای به خود و دیگران رسیدن، وجود ندارد.

جعبه ای در هر خانه هست که اندیشمندان به آن می گویند جعبه ی احمق ها! هر صبح که بلند می شوند آن را روشن می کنند و در هر ساعت از شبانه روز آن را تماشا می کنند که مصداق روزمرگی است. زمانی که شما بیش از حد تلویزیون تماشا می کنید زمانی است که دچار روزمرگی شدید. یعنی از حدود یک ساعت بیشتر روشن است.

زمانی که شما به تلویزیون نگاه می کنید 5 تا 7 درصد مغز شما کار می کند به نسبت توان مغز شما و IQ شما. زمانی که تلویزیون نگاه نمی کنید و خودتان کتاب می خوانید 12 درصد است و موقعی که خودتان فکر می کنید می شود 33 درصد.

و جالب این است که اگر 40/50 روز یا یک فصل شما مداما به مغرتان بگویید که فکر نکن و تلویزیون نگاه کن دیگر تا آخر عمر همین رویه را پیش میگیرد و همیشه باید تلویزیون نگاه کند. بعد از مدتی آن کار را تکرار می کند. مثل مواقعی که ساعت 6 صبح بلند می شوید برای اینکه کار دارید ولی فردایش که کار ندارید هم مغزتان ساعت 6 شما را بیدار می کند.

این موارد تبدیل به الگوی ذهنی می شوند و یواش یواش شما را از فکر کردن باز میدارند و اجازه می دهید دیگران برای شما فکر کنند؛ دیگران یعنی شبکه های اجتماعی.

مثلا کسی که بیش از 20 دقیقه در شبکه ی اجتماعی باشد و مثل ما موسسه دار هم نباشد دچار روزمرگی است؛ ماها باید تبلیغ در اینستاگرام / تلگرام بگذاریم، کلیپ بسازیم و در شبکه های اجتماعی آن هارا پخش کنیم… همه ی این ها کلا 20 دقیقه است.

اینکه شما از روی استوری های دیگران بفهمید به چه کاری مشغولند یعنی روزمرگی.

چون انرژی تخلیه نمی شود و برای اینکه انرژی تخلیه شود، احتیاج به یک چیز هیجانی داریم و شروع می کنیم به انجام آن کار. و بدلیل ضعیف بودن روابطمان با دیگران مجبور به شخصی شدن هستیم؛ یعنی به موبایل پناه ببریم.

آیتم های روزمرگی

  • زمان خیلی برای شما اهمیت نداشته باشد. مثلا به کسی می گوییم که بیاید و کارهای ما را راس ساعت 8 صبح انجام دهد. 8:30 با او تماس میگیریم می گوید تا 10 دقیقه دیگر آن جا هستم. 9:30 که به او زنگ میزنیم می گوید در اسنپ در ترافیک است! وارد موسسه می شود و شما در حال خواندن کتاب ناپلئون هستید، که می گوید آدم های بدبخت خودشان به بدبختی خودشان کمک می کنند! و دقیقا شرح همین فرد است چون اگر راس 8 می آمد و به حرفش اهمیت میداد شما دفعه ی بعد هم کارتان را به همین فرد میسپردید.
  • آیتم بعدی گفتن ” دیگه چه خبر” بعد از 2/3 دقیقه صحبت کردن است! یعنی برنامه ندارد و وقت زیادی دارد.
  • نداشتن بازی عاشقانه. در زوج هایی که در حال آشنایی هستند، نامزد کردند یا عقد هستند یا حتی چندین سال است که ازدواج کردند. ولی بازی عاشقانه ای برای آن ها وجود نداشته باشد، یعنی دچار روزمرگی هستند. یعنی مسخره ترین و شوخی ترین اتفاق بین یک زوج به یک روز یا شب عاشقانه بینشان تبدیل شود. اگر صحبت ها محتوای کاری داشته باشد همیشه، یعنی دچار روزمرگی هستید.
  • تکرار کردن عادت های اشتباه مثل غیبت کردن. مغز مثل کامپیوتر است؛ هرچه را که تکرارشوندگی بیشتری در ذهن داشته باشد را اصل میداند. مثلا چرا می گویند تنبیه کودکان راه به جایی ندارد؟ نهایتا جلوی شما انجام نمی دهد ولی دور از چشم شما کارش را می کند! زیرا شما آن کار را تقبیح کردید و مداما به او گفتید که فلان کار ممنوع!

همه ی ما می توانیم کارهای دیگران را به نوعی نقد کنیم. چگونه؟ از سوابق مغزی ای که داشتیم که به آن می گویند دوران کودکی نوجوانی، تعارضات دوران کودکی و نوجوانی، دوران جوانی و میانسالی و تعارضات آن. و این که ما روی کدام بیشتر تاکید کردیم.

  • برنامه ریزی کردنِ زیاد نشانه ی روزمرگی است.
  • آموزش پذیر نبودن
  • یاد نگرفتن مهارت جدید
  • تکرار رنگ لباس _غیر از لباس فرم شغلتان_
  • سبد غذایی بین 5 تا 10 غذا خلاصه شود.

روزمرگی مثل خمیازه مسری است!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

1 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید