شهود
شهود
شاید شنیده باشید که افرادی که یوگا یا مدیتیشن کار میکنند، شهود خوبی دارند.
اینکه فردی بعد از انجام تمرین بدنی یا ذهنی میتواند به سطحی از آگاهی دست پیدا کند که بسیار اعجاب انگیز است، می تواند موضوع بسیار جالب و هیجان انگیزی باشد. همه دوست دارند چنین حسی را امتحان کنند.
چند مسئله در مورد شهود باید باز شود و در موردش گفتگو شود:
- قسمتی از شهود که برای بزرگان و اساتید بالقوه ی روحی اتفاق میافتد هیچ گاه با چند جلسه تمرین یا چند سال تمرین کردن برای هیچکس پیش نخواهد آمد. اساتید روحی بزرگی که برخی فیلسوف شدند بعضی ها دانشمند شدند و بعضی هم در لباس و کسوت های متفاوتی در جامعه به نقش خود ادامه دادند. شاید انیشتین یکی از این نخبگانی باشد که به واسطه ی شهود حقیقتی که در کائنات بوده را کشف کرده و در موردش صحبت کرده است. در مورد چیزی صحبت کرده که پایه ی علم نوین است و برای فهم آنچه که در عالم است ما مجبوریم آن مفاهیم را بخوانیم و آنها فقط از زبان انیشتین خارج شده.
- تفکر، ممارست در تفکر، ممارست در یک علم و تفکر به واسطه ی یک علم باعث میشود که این اتفاق بیفتد. این شهود گونه ای است که به واسطه ی عقلانیت نه شهود رخ می دهد و به این شکل است که فردی که به دنبال جوابی میگردد با آرام کردن ذهنش به نیمه آگاه و ناخودآگاهش، به اطلاعاتی راجع به همان موضوع که در سالهای قبل آنها را شنیده یا به طرق مختلف دیده، دسترسی پیدا میکند. آن قسمت از ناخوداگاه ما که ضبط کننده ی همه چیز در اطراف ماست _حتی چیزهایی که ما روی آنها متمرکز نیستیم_ این جواب را ارائه می دهد و این افراد فکر می کنند که به شهود رسیده اند؛ در واقع آنها به شهود نرسیدند، به یک جعبه از اطلاعاتی که در نیمه آگاه و ناخوداگاهشان ضبط شده دست پیدا کردند. همه فکر میکنند به واسطهی مدیتیشن و مراقبه به این وضعیت رسیده اند در صورتی که این اعمال باعث میشوند که شلوغی ذهنشان کنار برود و ذهنشان روی موضوع خاص متمرکز شود و مسلما ناخودآگاه و نیمه آگاه آن اطلاعاتی را که در زمینه ی موضوع ذهنیشان بوده در اختیارشان قرار داده است.
- گونهی دیگری از شهود وجود دارد که مربوط میشود به شهود به حافظههای لمسی، حافظههای بصری، حافظهی چشایی و همه ی حافظههایی که به واسطهی حواس 5 گانه در ما ذخیره شدهاند. این شهود کمی مرموزتر از شهود قبلی میباشد و ممکن است بویی یا طعمی یا حرارت یا برودتی باعث شکلگیری یک جواب در ذهن کسی شود. از افتادن سیب تا در وان حمام بودن یک دانشمند تا روی قله پا گذاشتن یک تکنیسین تا لمس باد از پنجره ی ماشین به وسیلهی انگشتان دست … هر کدام از اینها ممکن است مفهومی سمبلیک را در درون ما زنده بکند.
- یک دسته دیگری از شهود وجود دارد که دیگران به آن شهود میگویند اما ما به آن میگوییم اطلاعات اشتباه ذهنی. تصور کنید فردی موقعی که به مطلبی فکر میکند تصاویری از جلوی ذهنش عبور میکند؛ این تصاویر برگرفته شده از ترس ها و اندیشه های شخصی، حب و بغض ها و عقده های روانی شخص هستند و چون فرد به درمان خود نپرداخته، فکر می کند آنچه به ذهنش میرسد شهود است. به عنوان مثال مادرانی که همیشه نگران فرزندانشان هستند که دیر کرده اند؛ به دلشان می افتد که اتفاق بدی افتاده است. در صورتی که متوجه میشوند فرزندشان سر کوچه مشغول صحبت کردن با دوستی است و حواسش به ساعت نبوده و بارها این اتفاق برایشان میافتد اما هیچوقت آنرا کنار نمیگذارند چون که درمان و روان درمانی شکل نمیگیرد.
شهود بعدی که نزدیک به این شهود اشتباه است که توضیح دادیم؛ شهودی است که به واسطهی رادیکالهای آزاد در بدن شکل میگیرد. رادیکالهای آزاد یا به زبان ساده، سم، حاصل سوخت و ساز طبیعی بدن است و قسمتی هم که به واسطهی هوای ناسالم و غذای ناسالم یا فعالیت ناسالم وارد بدن میشود یا در بدن ساخته میشود اما راه خروج مناسبی از طریق ادرار، مدفوع، تعریق، تنفس و خون در انسان پیدا نمیکند و خارج نمیشود. این رادیکالهای آزاد، میتوانند روی احساسات و عواطف ما پارازیت ایجاد کنند.
ممکن است وقتی راجع به چیزی صحبت میکنیم یک فلش یا صحنه از آن چیز برای ما به نمایش گذاشته شود. هرچقدر رادیکالهای آزاد در بدن ما زیادتر باشد این فلش ها بیشتر است. مثلا زمانی که ما در سکوت نشستیم تصاویر عجیب و غریبی از ذهن ما رد میشود. زمانی که در تمرکز ویژه ای هستیم چیزی تمرکز مارا بهم میزند.
اتفاقا برخی از آدمها به دلیل ازدیاد رادیکالهای آزاد در بدنشان این رادیکالهای آزاد را به مثابه ی شهود در نظر میگیرند و در موردش ایمان هم پیدا میکنند که خطرناک هم محسوب میشود؛ زیرا در صورتی که به آن توجه شود آنها را وارد حیطه ای میکند که آن حیطه حقیقت ندارد اما در ذهن آنها یک شکل به ظاهر واقعی پیدا میکند و وارد مرحلهای میشوند که هذیانها، گفتگوهای درونی، یار خیالی و چیزهای دیگر در کنارش در ذهن به وجود میآورند یا در مورد جادویی بودن اطرافشان صحبت کنند؛ در مورد روح ها، فرکانس ها … و وقتی دقت می کنید چیزی در مورد همه ی آنها مشترک است و آن انرژی خوارها هستند.
یعنی در گونههای مختلف و آدمهای مختلف اشاره دارند به این که انرژی بدی وجود دارد که اصل انرژی انسان را میخورد و همین الان در بدن شخصی است که باعث شده کاری رونق نگیرد یا اتفاقی بیفتد یا نیفتد و بر همین اساس بیزنس بزرگ و قدرتمندی در دنیا شکل گرفته به نام فالگیری و رمالی که بر اساس شهودهای ناسالم طعمه های خودشان را پیدا میکنند و هرچقدر این رادیکالهای آزاد بیشتر در بدن کسی باشد، آن فرد لقمه ی بهتر و پرپول تری برای یک رمال و فالگیر محسوب میشود.
- اما دستهی دیگری هم از شهود وجود دارد؛ دستهای که روانشناسان هم به آن تاکید میکنند؛ اینکه فرد در رویاها و خواب ها قسمتی از تصاویر ذهنی که دیده میشود تصاویر مربوط به سمبلها، کهن الگوها و رفتارهای اجدادی ماست که میتوانند با موضوع فکری فرد مرتبط باشند و قبل از خواب به موضوعی فکر میکند و در خواب رویایی میبیند و از اعماق ناخودآگاهش تصویری بالا می آید و آن تصویر چون به وسیله ی خودش تجربه نشده بلکه توسط اجدادش تجربه شده آن را به مثابه ی شهود در نظر میگیرد و اصولا کهن الگوها، سمبل های قدیمی میتوانند راهکارهای عجیبی را برای دسترسی به فهمی یا درک موضوعی به ما بدهند برای همین معقوله ی شهود در اینجا بسیار جذاب میشود و در این جذابیت آدمهای زیادی غرق میشوند که ادعایشان در بحث شهود، شهود به واسطه ی رویابینی است.
وقتی همه ی اینها را در نظر میگیریم و در کنار هم قرار میدهیم و با آنچه در یوگا و آیورودا هست مقایسه میکنیم متوجه میشویم که یوگا و آیورودا دو علم مثل دو خواهر در کنار هم هستند تا از به حاشیه رفتن افراد جلوگیری بکنند؛ از اینکه فردی به واسطه ی سم اضافه ای که در بدنش وجود دارد و به واسطهی شلوغی ذهنش دچار مخاطره شود و احساس بکند آن مخاطره ای که برایش اتفاق افتاده یک شهود است.
یوگا و آیورودا از این مسئله جلوگیری میکند و به واسطهی آموزههای ساده انسانها را بر حذر میکند و در نهایت تربیت میکند که به سمت موضوعات اشتباه پیش نروند؛ کما اینکه انسانهایی وجود دارند که یوگا و آیوردا را خیلی مجیک و جادویی تصور میکنند و چنان راجع بهشان صحبت میکنند که بیشتر به یک دروغ میماند نه به یک علم.
در یوگا و آیورودا همیشه معضلی مطرح است که افرادی در پی خدشه دار کردن این دو علم هستند؛ اما این دو علم چیزی به غیر از ساده کردن مسائل و رفع مشکلات به کمک راهکارهای ساده نیست و به آسانی طی زمان مشخص مشکلی را از یک انسان رفع کنیم چه در جسم فرد باشد و چه در روان آن فرد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.