يوگا ابزاری برای تحول روانشناختی

روانشناختی با یوگا

يوگا ابزاری برای تحول روانشناختی

امروز يوگا به عنوان  ابزاری برای سلامتي به ندرت نياز به مقدمه چيني دارد. تمرين هاي آن در سراسر جهان انجام مي شوند و هم در درمان و هم در پيشگيري تأثير به سزايي دارند و برای مدیریت دردهاي مزمن و بيماري هاي جدّي به کار می آیند و ابزاری برای تحول روانشناختی است.

اصول مدرن جسمي – رواني امروزه ، هزاران سال قبل در دستورات يوگا آمده است. يوگا بيان مي دارد كه بيماري ريشۀ ذهني دارد و بَعد از آن است که  نمود فيزيكي مي يابد. امروز علم پزشكي پذيرفته است طبيعت اغلب بيماري ها روان – تنی است. بيماري هايي ناشی از استرس ذهني سبب عدم تعادل در نوروفيزيولوژي و سيستم غدد هورمون هاي درون ريز بدن مي شود و نتيجه آن اختلالات جسمي – رواني است.

اين اختلال ها باز سببب اضطراب و ديگر علائم شايع نظير DIAFS (بيماري اي كه سندروم ترس و اضطراب نام دارد) می گردد. بنابراين بر همكنش ذهن – جسم چون زنجيره اي از علت و معلول ها منجر به بروز علل جسمي و روان تني مي شود.

بنابراين براي درمان صحيح آن ها كنترل جسمي يا رواني به تنهايي مؤثر واقع نمي شود. تمرين يوگا كارآيي دارد چرا كه راهکاری روان – تن – روحي را در پيش مي گيرد.

 

مدل هاي روانشناختي يوگي

گرچه در دوران جديد دليل اصلي محبوبيت يوگا، خاصیت درماني  آن است ولي اساساً متدهاي يوگا براي درمان بيماري هاي مختلف خلق نشده اند. آن ها تمرین هایی  هستند براي يك زندگي سالم و خرّم. در حقيقت يوگا علم کهن آگاهي به چيزي است كه ذهن بخشي از آن است.

در مكتوبات يوگي آگاهي انواع گوناگون دارد. آگاهي احساسي، آگاهي منطقي يا آگاهي تعمقّي، (سوامي ساتيا ناندا 1980). بُعد نخست آگاهي، جايگزيني نام دارد كه اساساً آگاهي حسّي است و حاصل برهمكنش خود و جهان نام ها، اشكال و افكار است. اين بُعد شبيه هماني است كه روانشناسان، ذهن خودآگاه مي نامند.

بُعد ديگر مثل ضمیر ناخودآگاه است، سوآپنا نام دارد و آگاهي از آنچه هست و نيست در آن است. بُعد سوم عميق تراست و نيدرا نام دارد، كه گفته مي شود مرحلۀ ناپيدا شدن درون است و شونيا هم ناميده مي شود. اين سه سطح آگاهي در همه هست. هر چند يوگا به مرحلۀ توريا كه آگاهي گسترش يافته است نيز اعتقاد دارد و آن را ذهن فوق آگاه مي نامند كه حتي بدون كمك حواس هم تجربه مي كند.

يوگا ، متدهايي را توصيه مي كند تا ما به كل آگاهي مان دست بيابيم و مشاهده گر گذشته، حال و آينده خود شويم. پس يوگا انواع مختلف آگاهي را مطالعه و تجزيه مي كند و متدهايي به دست مي دهد كه آن را گسترش دهيم.

کتاب سوتراهاي يوگاي پاتانجالي، نخستين متن منظم در خصوص روانشناسي يوگا است كه در آن نحوه كنترل متغييرات ذهني شرح داده مي شود. يوگا مي گويد كه متغیر های منفی مشكلاتي پديد مي آورند و سبب آشفتگي ذهن مي گردد. با اعمال كنترل درست روي آن ها، فرد در روشن ساختن افكار منفي و احساساتش توفيق مي یايد و ذهنش هماهنگی و توازن مي يابد. پس ذهن موضوع اصلي مطالب علم يوگا است.

تكنيك هاي ذهنی يوگا، فرد را قادر مي سازند، كه ارباب ذهن خود باشد نه يك قرباني در دست عواطف و آرزوهايش. توصيف متغیر حاكي از آن است كه مسير شناخت مدرن زندگي هم در روانشناسي يوگا به خوبي درك شده است. پاتانجالي 5 منبع متغیرهای ذهنی را عنوان مي كند:

  1. پرانا – شناخت معتبر
  2. ويپاريايا – بيماري يا شناخت غير معتبر
  3. ويكالپا – تخيل يا شناخت بدون وجود شي
  4. نيدرا – خواب يا فقدان شناخت واضح
  5. اسمريتي – حافظه يا بازيافت ذهني شناخت گذشته

وقتي اين متغیر ها به دستاوردهاي محدود شخصي و به فقدان ها معطوف گردد، سر منشأ درد و اندوه مي شوند. وقتي با تمرين هاي يوگا مثبت شوند، منجر به حس سعادتمندی و رضايت مي گردد. پاتانجالي دو روش اصلي كنترل اين متغیرهای دردناك و تبديل آن ها به غير دردناك را بيان مي دارد:

  1.  تمرين متدهاي مدیریت ذهن يوگایي
  2. تمرين قطع وابستگي

اين شبيه روش هاي شناختي مدرن است كه بر اساس آن مشكلات دروني فردي بيشتر به شناخت غلط، داوري و تفكر منفي مربوط مي شوند. راه حل بر طرف ساختن  جهل درونی  در پیش گرفتن شيوۀ زندگي غير وابسته است. وابستگي و عدم وابستگي ذهنی دو نقطۀ عطف  هستند كه حد میانه آن  “عدم محدود ساختن محدودۀ آگاهي” است.

اگر آگاهی محدود گردد حاصلی جز شهوت، نفرت و غرور نخواهد داشت كه خود منجر به احساس عدم امنيّت، احساس تملك، پرخاشگري و نيز معضلات ذهني و روان تني می گردد. این الگو يك شيوۀ جامع و عملي براي سلامت ذهن در اختيار مينهد (بهوشان 1994).

در بين تيپ هاي شخصيتي يوگا، اصول هموستاسيس جاري است، كه بيان مي دارد هرگونه عدم تعادل فيزيكي، رواني يا سيستم پرانيك سبب مشكلات سلامتي و عدم هماهنگي مي شود و شفا در تعادل دوبارۀ آنها نهفته است. همۀ متدهاي يوگا بر اين پاي مي فشارند كه چگونه با برطرف ساختن توكسين از نادي ها (كانال هاي انرژي) و بدن، تعادل فيزولوژيك، رواني و پرانيك خود را باز يابيم و سالم بمانيم.

تمرين هاتايوگا به پاكسازي و برقراري تعادل ذهن و بدن مي پردازد و نادي ها را بيدار مي كند. (ميتو 1995)

در روانشناسي ما مي توانيم ردپاي تاريخ مطالعۀ تفاوت هاي فردي را تا گالتون دنبال كنيم كه فقط 100 سال قدمت دارد. با اين همه هزاران سال پيش يوگا تيپ هاي مختلف شخصيت بشري را شرخ داده و توضيح داده است. چهار تيپ شخصيتي بر اساس خلق و خو توصيف شده اند:

  • خردمند
  • عاطفي
  • پويا
  • عرفاني

نيز بر اساس وضعيت ذهني پنج شخصيت عبارتند از:

  1. مودها
  2. كشيپتا
  3. ويكشيپتا
  4. ايكاگر
  5. نيرودها

برای هر كدام از اين شخصيت ها انواع گوناگون يوگا توصيه شده است. اگر چه مهم ترين طبقه بندي بر اساس مدل  سه گانهء ساتوا (متعادل) راجا (فعال) و تاما (كرخت) است، اين سه بيشتر اكتسابي هستند و با تمرين هاي يوگا تغيير مورد نظر در شخصيت آن ها امكان پذير است.

سرچشمه ها و كاربردها

  1. از بحث فوق مي توانيم با اطمينان خاطر نتيجه بگيريم كه يوگا از مدل هاي خوب تئوريكي برخوردار است كه امتحان خود را در گذر زمان و بررسي هاي علمي پس داده اند. حکیمان باستان آنچه كه علم روانشناسي تازه در قرن بيستم به آن نائل شد را از پيش ديده اند. گرچه برخي از مفاهيم هنوز جاي بررسي دارد.
  2. روانشناسي يوگا علمي مثبت نگر و هنجار بنياد است كه نه تنها مراحل روانشناسي را تجزيه تحليل مي كند كه بذر تغيير و تحول را هم در ذهن مي كارد و متدهايي تجويز مي كند براي لذت بردن از سلامت جسم و ذهن و ارتقاي شخصيت.
  3. يوگا شرح مي دهد كه سعادت حقيقي در به دست آوردن ماديات و خوشي هاي دنيوي نيست. تعجيل ديوانه وار براي كسب ثروت و ماديات نهايتاً به نوميدي، اندوه، نارضايتي و تنش هاي فردي، اجتماعي ختم مي گردد. سعادت حقيقي در درون نهفته و با توجه به جنبۀ معنوي خويش و زندگي توام با تعمق و حاصل مي آيد. اين يعني بذل عشق بدون چشم داشت ، گسترش آگاهي درباره خويشتن و تجربۀ لذت در بخشش به ديگران و خدمت به خلق.
  4. يوگا اهميت نيازهاي اوليه را مي پذيرد و آنها را غذا ،خواب، سكس و ترس مي نامد ولي بر نقش خود انضباطي در خصوص ابراز و ارضاي آن ها تأكيد مي كند. اين انضباط و خویشتن داری در دو مرحلۀ نخستين آشتانگا يوگا به تصوير كشيده شده – یعنی خود بازداري وانضباط دروني كه براي آمادگي ذهن و هدايت آن پيش از شروع واقعي تمرين يوگا منظور مي شوند. اين مانع مي شود كه مردم در منیت خود غرق شوند.
  5. تمرين هاي يوگي بر اساس برهمكنش بدن – ذهن – روح است. بدين سان آن ها از كل وجود مراقبت مي كنند بدون اينكه هيچ كدام از آن ها را مورد تأكيد بيش از حدّ يا غفلت قرار دهند.
  6. نگاه ساده تمرين هاي يوگا تأثيرات مثبت عميقي روي تمرين كننده دارد. آنها با اثر گذاشتن روي غدد درون ريز ، سيستم عصبي امواج مغزي ، خون ، سيستم بدن و عملكرد اندام هاي داخلي، آنها را پاكسازي و تنظيم مي كنند. بدون اين که تمرين كننده از اين روند آگاه باشد ، يا تلاشي براي آن بكند تغيير امواج مغزي و تنظيم ملاتونين از طريق در يوگانيدرا (یوگای ذهن) و پاكسازي عروق توسط پراناياما تقريباً خود به خود انجام مي پذيرد و تمرين كننده از اين اتفاق شگفت زده مي شود. به همين منوال كاهش افسردگي ، اضطراب ، روان پريشي ، پارانوياي بدگماني، دشمني، سوماتيسم، تنبلي و تداخل حواس هم حاصل رعايت اصول زندگي يوگي است. (بهوشان 1998)
  7. آخرين مورد البته نه كم اهميّت ترين، اين حقيقت است كه يوگا مديريت سلامتی بدن و خلق و خو و نیز روشي برای خود اصلاحي است، بدون دخالت عوامل خارجي و شيميايي. در هزينه هاي دارو و جراحي صرفه جويي مي كند و به نيروي اعتماد به نفس و ارادۀ افراد بيمار مي افزايد كه نه تنها ياد مي گيرند چگونه با بيماري مبارزه كنند، بلکه ياد مي گيرند چه طور شاد و مطمئن زندگي كنند. اين سيستم ايمني بدن را تقويت مي كند كه مردم كشورهاي توسعه يافته مشتاقانه آرزويش را دارند و در هزينۀ در مان كه افراد متوسط جوامع پيشرفته و در حال توسعه آن را سنگين مي يابند صرفه جويي مي كند.

يوگا و جامعه

هدف مهم جامعۀ روانشناسي رويارويي با چالش خطرات سلامتي در زندگي اجتماعي است. نه تنها آلودگي هوا سبب مشكلات سلامتي مي شود، بلكه شيوۀ غلط زندگي هم به آن دامن مي زند.

اونريش (1990) نشان داد كه بيماري هاي قلبي به خاطر شيوۀ نادرست زندگي پديد مي آيند. در كتابش، تغيير بيماري قلبي، يافته هايش را پيرامون 300 مورد ذكر نمود كه در آن ها توصيه به جراحي صورت پذیرفته بود و نشان داد كه شرايط آن ها با اخذ يك شيوۀ زندگي صحيح و رفتار اجتماعي درست، عوض مي شود بدون نياز به دارو.

شيوۀ زندگي مورد نظر او رژيم غذايي سادۀ گياهي، تمرين هاي خاص يوگا، برنامۀ زمان بندي شده، زندگي اجتماعي و جمعي صحیح بود. دريافت هاي اخير كه از 250 بيماري هندي به دست آمد چهاجر (1995) تأكيد كرد كه كارآمدي يوگا به علاوۀ شيوۀ زندگي مناسب در حل معضلات قلبي مؤثرند.

كارشناسان پزشكي اغلب از رژيم متعادل و زندگي طبيعي سخن مي گويند. اگر چه حقيقت اين است كه افراد طبقۀ بالاتر اجتماع بيشتر در معرض زندگي تصنعي، غذاها و نوشيدني هاي ناسالم و گران هستند. اين عادت مثال غلط سَمبل منزلت اجتماعي است. شيوۀزندگي يوگایي عبارت است از ساده خوردن، غذاهاي راحت الهضم در دو وعدۀ اصلي و صبحانۀ سبك صبح زود و از شام ديروقت هم بايد اجتناب نمود. زود به رختخواب رفتن و زود هم برخاستن زود هنگام. صبح را با تمرين بدني  آغاز كردن و در برنامۀ فرد زماني براي تکنیک های مدیریت ذهن و ريلكسيشن گنجاندن.

تمرين آساناي ساده از قبيل پاوانموكتاسانا و سوريا ناماسكار، پراناياما و تمرين هاي ريلكسيشن بايد به خانواده ها معرفي گردد. اين در پيشگيري از بيماري ها و ارتقاء كارآمدي و اعتماد به نفس افراد در مقابله با موقعيت هاي استرس زا به شكلي آرام و آسوده مؤثر مي باشد. ديده شده كه تمرين هاي يوگا عواطف و افكار منفي را ضعيف مي كند و احساسات مثبت را فزوني مي بخشد.

تأمل و تعمق كليد يوگا است و احساس “ما” بودن و شناخت از خود را به نمايش مي گذارد. پس معرفي تمرين هاي يوگا در خانواده و جامعه براي كاهش خشونت و تضاد اجتماعي و نيز براي تلقين ارزش هايي همچون ملاحظه گری و ستايش نظرات ديگران كه براي دوام دموكراسي ضروري است مفيد واقع مي شود. “ياترا يوگا” كه اين اواخر توسط دانشگاه يوگاي بيهار در حدود 200 روستاي بيهار و گوجارات مستقر شده حاكي از آن است كه مشاركت جمعي در برنامه هاي يوگي به رفع خصومت و ارتقاي روابط متقابل سالم كمك مي كند.

تمرين هاي يوگا براي كودكان نيز مفيدند. كارشناسان يوگا مي گويند كه آموزش واقعي يوگا به كودكان مي تواند از سن 7 سالگي شروع گردد. (سوامي ساتياناندا 1990) يعني زماني كه غده پينه آل در حال توقف ترشح هورمون است. چنين تمرين هايي نه تنها براي متعادل ساختن رشد بلكه برای گسترش توانايي حس ششم مفيد است.

يافته هاي گزارش شده توسط سلوامورتي (1993) بُعد رشد دهندۀ يوگا را خاطرنشان مي سازد. او نشان داد كه پس از شش ماه تعليم يوگا به افسران پليس آن ها در انعطاف پذيري بدني ، عملكرد جسمي و عملكرد ادراكي و غير ادراكي بهبود قابل ملاحظه اي داشته اند. پروندۀ روانشناختي آنها حاكي از كاهش اضطراب، افزايش تمركز، حافظه، يادگيري و عملكرد روان تني است. پروندۀ بيوشيميايي آن ها نشان دهندۀ وضعيت هايپومتابوليك و كاهش سطح هورمون هاي استرس است.

مطالعه روی بيماران فوق العاده حساس حكايت از پتانسيل  تمرين هاي يوگا برای مدیریت بیماری و كاهش فوق العادۀ پاسخ هاي استرسي و بازگشت حساسيت با رورفلكس داشت. بنابراين تمرين هاي يوگا درمان جايگزيني مناسب براي ارتقا وضعيت روان تني  شخص است. هر جامعه اي در معرض تنش و مسائل استرس زا قرار دارد. نگاهي فرد گرايانه ، تعجيل براي كسب مقام و پول، فشار زماني در حين كار و اداي وظيفه، برخي از شرايط مهم عصر حاضرند كه سبب استرس، تنش و مشكلات روان تني و روانشناختي مي شوند.

همان گونه كه مدل يوگایي پيشتر ذكر كرد جهالت ريشۀ مشكلات روانشناختي موجود است. جهل ديدگاه ما را كوتاه مي كند و در اغلب موارد ما را به دام منیت مي اندازد. اگر تنش ها و درگيري هاي شايع جامعه را بررسي كنيم در مي يابيم كه یا معضلات برخاسته منّیت ريشۀ آن هستند يا نياز به مالكيت، دستاوردهاي مادي، قدرت و حاكميت كه به شكل پرخاشگري، خشونت، تمايل به خود كشي و ديگر رفتارهاي ضد اجتماعي ظاهر مي گردد.

ما نمي توانيم كاملاً اين سناريوي اجتماعي را كنترل كنيم يا تغيير دهيم پس بهترين راه اين است كه دريابيم چگونه مي توانيم با شرايط استرس زای خودمان كنار بياييم. تكنيك هاي يوگي شامل تمرین های فیزیکی خاص آرام بخش، تمرین های تنفسی پراناياما و تکنیک های کنترل ذهن بسيار مفيد و كارآمدند و مشكلات استرس را كنترل مي كنند (جانگريد 1988، سوريا ماني 1990، سوامي ساتياناندا 1996)

بيماران تحت استرس ملاتونين كمتري دارند و هميشه دیده شده که ملاتونین با تکنیک های مدیریت ذهن افزايش يافته و منجر به فزوني گرفتن حس نكو حالي مي شود. اين تمرين ها ارزشمندند چون سبب برانگيختن پاسخ بیولوژیکی ريلكسيشن در   ماهيچه ها و ذهن می گردند.

گزارش مطالعاتي

نتيجۀ مطالعات

نتيجۀ مطالعاتي كه تحت نظر آقای سوامي نيرانجانانلندا (96- 1955) در زندان هاي واقع در بيهار انجام گرفت شايان ذكر است. در 1995 يك مطالعۀ تحقيقاتي بر روي يك گروه از زنداني هاي زندان بخش مونگر صورت گرفت. به شركت كنندگان يك ساعت تمرين يوگا داده مي شد كه شامل تمرین هاي فیزیکی برگزيده و پراناياما در صبح و 45 دقيقه يوگانيدرا بعد از ظهر و يك ساعت تکنیک های مدیریت ذهن در شب که آنها را افراد انيستيتوي يوگاي BYB اجرا مي نمودند.

پس از دو هفته زندانيان شركت كننده گزارش كردند كه از نظر فيزيكي و روحي وضعيت بهتري دارند و دعوا و مرافعه بين آن ها كمتر شده است. مقامات زندان هم گزارش دادند كه برنامۀ يوگا بين زندانيان دوستي را بيشتر كرده است. نيز نياز زندان به دارو را كمتر و فضا را دوستانه تر نموده است.

دولت بيهار بر اساس اين گزارش در 24 زندان ايالات برنامۀ آموزشي يوگا گذاشت. كل 1013 زنداني به مدت 15 روز در اين برنامه شركت كردند. از نتيجۀ حاصله چنين بر مي خاست كه زندانيان پس از شركت در برنامه يوگا از نظر فيزيكي لازم سالم تر و پر انرژي تر شده و هضم غذا و خواب آن ها بهتر و احساس شادماني بيشتري مي كنند. نيز كاهش عمده اي در احساسات و عواطف منفي نظير خشم، انتقام جويي، اضطراب و افسردگي ديده مي شد.

%2/75 اعلام داشتند كه مي خواهند پس از آزادي از زندان اعمال بشر دوستانه انجام دهند و %11/63 مي خواستند خانواده و زندگي اجتماعي عادي داشته باشند. %85 مي خواستند به تمرين يوگا ادامه دهند و اگر مقامات زندان موافقت كنند به هم بندانشان هم آموزش دهند.

دولت بيهار بر پايۀ اين نتايج دلگرم كننده سياست معرفي يوگا به 82 زندان بيهار را در پيش گرفت. در قدم نخست دورۀ تعليم مربي يوگا به 8 زندان مركزي ارائه شد كه مدت ها زنداني بودند و هر يك لااقل 10سال ديگر بايد آنجا بمانند. آموزش پذيران به ميل خود و نحوۀ عملكردشان در دورۀ قبل برگزيده شدند. روي هم 172 نفر انتخاب و يك ماه تحت تعليم مربیان يوگا دانشگاه بيهار قرار گرفتند. از اين افراد 167 نفر امتحان نهايي را گذراندند و تأييدۀ مربي يوگا گرفتند.

اين نتايج نيازمند مطالعاتي براي پيگيري و ابزار و متدهاي پيشرفته تر است. اگر چه اين ها نمايانگر اين است كه يوگا نه تنها تأثير درماني بر بدن دارد كه بر داشتن رواني مثبت و تحولات عاطفي هم تأثير مي گذارد. اميد است كه سازمان هاي اجتماعي از اين ابزار براي نكوحالي جمعي و فردي مردم استفاده كنند.

این مقاله توسط گروه مترجمان کانون پرورش تن و روان تهیه شده است.

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید