کودک درون

مقاله کودک درون

کودک درون

مقاله ی کودک درون، کودک بیرون به گونه ای نوشته شده است که ما از روی عمد و کاملا آگاهانه با یک سری کلمات قصد داریم، تلنگری به خودمان بزنیم.

کودکی سالم و غیرسالم

اگر ما به یک کودک نگاه می کنیم و به معقوله ی فرزند پروری و این که این کودک در سنین رشد است و باید بالنده شود و فرد موثری در جامعه شود، باید به این فکر کنیم، که خودمان هم زمانی کودک بودیم و کودکی منسجمی را تجربه نکردیم. زمانی که با کودک برخورد می کنیم به خیلی از معقوله های فرزند پروری توجه نمی کنیم.

یکی از فاکتور های مهمی که به ما ثابت میکند کودکی خوبی نداشتیم و به کودک خودمان هم توجه نمی کنیم، این است که هنگام گوش دادن به موسیقی در دنیای خودمان، خیلی توجه نمی کنیم که در اطراف ما آیا کودکی حضور دارد یا خیر.

فردی را در نظر بگیرید که نسبتش با کودک یا کودکانی دایی آن ها است و آن خانواده را به طبیعت می برد.

این فرد ممکن است موسیقی هایی را که در حالت تجرد و تنهایی به آن گوش می دهد را حال در ماشین پخش کند؛ بدون لحاظ کردن این که کودکی که در ماشین است، می تواند یک زن یا مرد بزرگ و تاثیرگزار در آینده باشد. همان موسیقی را گوش می کنند که پر از غم و اندوه است و ما بسیار می بینیم کودکانی موسیقی هایی را تکرار می کنند که دردهای بزرگسالان را دارد؛ بدون این که حتی بدانند منظور این آهنگ ها چیست!

کودک درون کودک بیرون

موارد بی شماری در مورد کودک بیرون وجود دارد و ما باید این را لحاظ کنیم که هر کودکی که ما می بینیم، نماینده انسان های آینده در دنیاست، باید به این فکر کنیم که ما این کودکی را در درون خودمان تجربه کردیم و اگر دوست داریم موسیقی متفاوتی را با کلمات رکیک و یا خیلی تهاجمی گوش کنیم، به این دلیل است که ما خودمان یک کودک زخم خورده هستیم. پس برای التیام کودک درون مان باید به گونه ای برخوردهای مان متفاوت باشد. ما باید موضوعی را که التیام بخش است، را گوش دهیم نه موسیقی هایی که روی زخم مان را باز کند.

این کار یک جراحی برای باز شدن زخم های روحی است، ولی برای بسته شدن آن ها نیست.

دعوا کردن جلوی یک کودک فقط منحصر به دعوا کردن جلوی او و آسیب روحی و روانی آن کودک نیست، بلکه زخم زدن اضافه به روان خودمان است که اصطلاحا به آن زخم زدن به کودک درون خودمان می گوییم.

این که کودک ما با موبایل و فضای مجازی آشناست، اما به یادگیری از فضای دیجیتال اهمیتی نمی دهد؛ دقیقا همان چیزی است که ما به او یاد دادیم!

ما به او یادگیری فضای دیجیتال و استفاده از وسایل الکترونیک را یاد ندادیم؛ چون ما هم عادت به پرسه زدن در اینترنت را داریم و خیلی از فضای آموزش در بستر اینترنت و شبکه های اجتماعی استفاده نمی کنیم. همین اتفاق برای کودک می افتد و همان رفتاری را انجام می دهد که ما انجام می دهیم.

کودک دنبال یک موبایلی می گردد که ساعت های خودش را بدون خانواده سر کند. همان طور که ما ساعت ها این کار را کردیم و به او توجه نکردیم و او دیده است که ما بهترین لحظات عمر او را سرمان در موبایل بوده و او هم به عنوان رفتار همان را یاد میگیرد.

حال اگر به جای موبایل کتاب باشد چه؟

اگر بتوانیم کتاب و دانایی را جایگزین کنیم، چه اتفاقی برای این کودک و اصلا کودک درون خودمان می افتد؟

می توانیم افت هایی را که درون خودمان داشته ایم را به واسطه دانایی، پژوهش و نگرش صحیح پر کنیم.

یا چرا فردی در جمعی بدگویی می کند و ما با چشم و ایما و اشاره به وی می گوییم، کودک در این جمع است؟! مگر کودک درون ما از بدگویی و جملات رکیک  آزرده نمی شود؟ ما همان لحظه که بدگویی می کنیم، آن قسمت پاک و لوح سفید از وجودمان را خدشه دار می کنیم.

اگر می بینیم لوح سفید وجودمان، دیگر سفید نیست خدشه هاییست که دیگران و خودمان بر آن وارد کردیم. یکی از آن ها تمسخر است، کوچک انگاری کارهای بزرگ یا بزرگ انگاری کارهای کوچک، به رسمیت نشناختن فضای دیگران، توهین به فرهنگ های متفاوت و شخصیت های متفاوت، حسرت خوردن، حسادت کردن، خشم داشتن، نفرت داشتن، تناقض گویی و… از جمله مواردی است که اگر کودکی آن ها را ببیند دچار زخم روحی می شود.

خود ما هم در حال ایجاد زخم های روحی برای کودک درون خودمان هستیم.

 

کودک درون کودک بیرون از دید طب های کل نگر

بزرگان طب های کل نگر مثل طب ایرانی و طب هندی، معقوله ای را بررسی کردند و فرضیه هایی را بیان کردند که می توان آن ها را ثابت کرد. این فرضیه ها به اصل تبدیل شده اند. یکی از این فرضیه ها دنیای کبیر و صغیر است. دنیای بیرون دنیای کبیر و دنیای بزرگ است کما این که دنیای درون برگرفته شده از دنیای بیرون است و دنیای بیرون تحت تاثیر دنیای درون است.

با در نظر گرفتن این معقوله می توان گفت اصل دنیای کبیر و صغیر می تواند یک آگاهی برای بخشی از ما باشد؛ به این جهت که کودکی متاثر از فضای ذهنی ما در بیرون  است. یعنی کودک روزی بزرگ خواهد شد و تبدیل به یک فرد بالغ می شود و می تواند روان ما را متاثر کند. کودک می تواند از آن چه خودش بیان می کند یا کاری که انجام می دهد، روان ما را متاثر کند و این یک فضای دو طرفه است.

ما چیزی را برداشت می کنیم که در نسل نونهال ایجاد می کنیم. مانند زمانی که دیگر به استراحت احتیاج داریم! زمانی که دیگر نمی خواهیم تلاطم را تجربه کنیم و کودکان شفاف امروزی باید به سردمداران سلامت آینده؛ تبدیل شوند. ولی وقتی ما رعایت نمی کنیم هم کودک درون خودمان را زخم زده کردیم هم آینده ی بدی را برای خودمان ساختیم.

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید