شاید دردناکترین اتفاق در زندگی هر فردی این باشد که در حالت تاماس قرار گرفته باشد که اصطلاحا به آن تاماسیک میگوییم.
اگر بخواهید درد و رنج این افراد را بفهمید باید تصورکنید که برای چند سال پیاپی از شما خواسته میشود که در درون یک کشوی بزرگ بروید و که فقط میتوانید در آن ثابت بمانید، نه از این دنده به آن دنده بشوید و نه جنب جوشی داشته باشید و به محض اینکه از این کشو خارج شدید، انواع وزنههای سنگین را به دست و پای شما ببندند و به شما بگویند حالا اگر میخواهی بخوابی یا راه بروی باید این وزنهها را با خودت حمل کنی.
دوره رایگان توانا
از اینجا به بعد همه چیز برای شما دردناک است. با سنگینی میخوابید و سنگینتر بیدار میشوید، در ذهنتان انواع افکار و طرحها و برنامهریزیها را دارید، اما در عمل این رخوت شماست که به شما اجازه پویایی ذهن هم نمیدهد و وقتی به پزشک مراجعه میکنید، برچسب افسردگی میخورید.
زمانی که از داروهای افسردگی استفاده میکنید فقط عوارض داروها نصیبتان میشود و خانواده و جامعه، هزاران خطای ادراکی را در مورد شما بیان میکنند. تنبلی، شلی، چرا انقدر یواشی، میمیری اگر یه کم تلاش کنی، والا تو به تنبل سه انگشتی یه سور زدی، چرا کلاس زبانت رو کنسل کردی، پول مفت داری مگه، چاق و بد هیکل شدی، نمیخوای بری عمل کنی؟
اینجاست که بخاطر این همه برچسب که به شما میزنند، از دست همه عصبانی و ناراحت هستید و منتظرید تا خطای کوچکی بکنند تا عقده این سالها را با زبان و کلماتی عجیب مثل سیل بر سرشان آوار کنید.
تاماس بودن عذابی است که فقط خودتان دردش را میکشید و البته بیرون آمدن از این وضعیت هم کار سادهایی نیست. در پادکستهای بعدی راهکارهای بیرون آمدن از این وضعیت را برای شما شرح خواهم داد.